جغرافیا و هویت تباری علودانی ها

جغرافیا و هویت تباری علودانی

 

        جغرافیایی ع

       تقسیم بندی جغرافیایی

       ویژگی های  مردم  علودانی

       وجه تسمیه ع

       نگاهی به هویت تباری ع

       ساختار طایفه ای علودانی

 

 جغرافیایی علودانی/ علاوالدینی:

ولسوالی ناور یکی از ولسوالی بزرگ و درجه اول ولایت غزنی است که در سال ۱۳۳۳ یا ۱۳۳۴ خورشیدی تاسیس گردیده و قبلا در تشکیلات اداری و ملکی افغانستان، ولسوالی یا علاقه داری ای بنام  ناور  نبود.

ولسوالی ناور بر اساس ساختار جغرافیایی و تباری به سه دنگ تقسیم می شود:‌

۱ ـ دنگ خوات.

۲ ـ دنگ جرغی و برجگی.

۳ ـ  دنگ علودانی و پایین دامن ناور.

هر سه دنگ از نگاه تباری یکی نبوده بلکه هر کدام جدا از هم میباشند.

در دوره امان الله خان و نادر خان دنگ خوات و جیرغی و برجگی مربوط علاقه داری درجه دوم  تحت همین عنوان بوده، علاقه داری مزبور تحت اداره حکومتی درجه دوم  بهسود، مرکز و بادآسیاب قرار داشت. حکومتی بهسود تحت اداره حکومتی کلان دایزنگی به مرکزیت اخضرات و حکومتی کلان دایزنگی تحت اثر ولایت کابل بود. ( ۱ )

علودانی و ناور مربوط علاقه داری درجه اول جغتو بود. علاقه داری جغتو مربوط حکومتی کلان غزنی و حکومتی کلان غزنی مربوط ولایت کابل بود.

علودانی ناور، دارایی ۷۵ قریه بوده و تعداد نفوس دقیق آن به لحاظ عدم سرشماری و مهاجرت های پی در پی معلوم نیست. طی چهار دهه اخیر بالای پنجاه درصد مردم، از منطقه به شهر های غزنی، کابل، مزار شریف و کشور های ایران، پاکستان، کشور های اروپایی، کانادا، آمریکا، استرالیا و کشورهای عربی مهاجرت نموده و زندگی شهری را انتخاب نموده اند.

در علودانی اولین بار مدرسه ابتدایی در سال ۱۳۴۷ به یمن تلاش مرحوم وکیل غلام علی و سایر متنفذین مردمی بنام مکتب ابتدایی سوخته علاوالدینی تاسیس گردید. در سال اول پنجاه و پنج نفر شاگرد مشغول تحصیل گردید. با آغاز انقلاب در بهار سال ۱۳۵۸ تعطیل شد. برای اولین بار در اوایل دهه پنجاه دو باب مکتب دهاتی( تا صنف سوم )  در منطقه ده خروار و دنگ خان غوله نیز تاسیس گردید.

حالا چندین باب مکتب لیسه،  متوسطه و ابتدایی در ساحه علودانی فعال است و تعداد  قابل توجهی از دختران و پسران مردم علودانی فارغ التحصیل و یا در حال تحصیل در مقاطع دکترا، ماستری و لیسانس در دانشگاه های داخل کشور و خارج ( در ایران، پاکستان، هند، امارت متحده عربی، کره جنوبی، کشور های اروپایی، ایالات متحده آمریکا، کانادا، و استرالیا )  اند.  بحث مکاتب ادامه دارد ….

 

مردم علودانی در بخش علوم حوزوی در گذشته و حال شخصیت های مطرح حوزوی داشته و دارند. چندین شخصیت حوزوی شان تا مرحله اجتهاد رسیدند. امروز اساتید مجرب و آگاه درین بخش از مردم علودانی در جامعه حضور دارند. درین بخش ما درباره علودانی های ناور بحث می نماییم و علودانی های سایر ولایات در فصل جداگانه به معرفی گرفته میشود.

ویژگی های  مردم  علودانی/ علاوالدینی ها:

 علودانی/ علاوالدینی ها مردمی اند غیور، با شهامت، شجاع، با اراده قوی و باتور. این مردم با وردکی ها هم مرز، همسایه و پلوان شریک اند. با آنکه با آنها رابطه ای برادرانه، برابرانه و نیک داشته، ولی باز هم همیشه برای دفاع از خود مسلح و تفنگ زینت بخش اکثر خانه های شان بوده اند. علودانی ها مردمیست جنگ آشنا و تفنگ بدست، در عین حال صلح جو، اگر مورد تجاوز و تعرض قرار گیرند، از خود جانانه دفاع کرده و خواهند کرد. بین سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۴ پیمان عدم تعرض و عدم حمایت از مخالفین همدیگر بین بزرگان علودانی و بزرگان وردک منعقد گردیده است و هر دو طرف خوب پابند به پیمان بودند. در اوایل آغاز انقلاب در سال ۱۳۵۸ یک بار دیگر این پیمان در قریه چهار قلعه میرزا خان بین بزرگان وردک و بزرگان علودانی به محوریت وکیل غلام علی خان تجدید گردید. در سطح کل هر دو طرف تا کنون پابند به پیمان هستند. اما از جانب مقابل،  نه به اندازه ای گذشته.

یکی از خصوصیات دیگر این مردم صداقت، راستکاری و وفاداری است. مردم قناعت پیشه اند، در برابر فساد اخلاقی، دزدی ، گدایی گری و …..شدیدا حساس اند.

در تدین و باور های مذهبی خود محکم  پابند بوده که این پا بندی و باور مندی محکم، محصول حضور و نقش پررنگ علما از زمان های دور تاکنون در بین جامعه بوده و میباشد.

خصوصیات دیگر این مردم نداشتن روحیه چاپلوسی و تملق کردن در برابر بیگانگان و زورمندان است. ازینرو روحیه تعامل و انعطاف پذیری در بین شان کمتر دیده می شود و این امر سبب شده بود که در گذشته چندان ارتباط مطلوب و وسیع با دیگر همسایه ها هم نداشته باشند.

کشمکش ها و اختلافات طایفه ای بین شان بوده و هست. قبل از چهار دهه این کشمکش ها اغلب در محور ملیک ها، خوانین و علما تبارز پیدا میکردند اما در چهار دهه اخیر علاوه به کشمکش های طایفوی، اختلافات به شکل های گروه های حزبی نیز پدیدار گشته است.

 

تقسیم بندی جغرافیایی

علودانی ها در دره های سوخته، شملتو،  مرکز و جنوب ناور زندگی میکنند.  از نظر بافت جغرافیایی به شش دنگ تقسیم بندی شده است.

الف:  دره سوخته علودانی / علاوالدینی: این دره از کوتل غجورک شاغنه شروع  به سمت جنوب تا انتهای دره سوخته علودانی (قریه خوش احمد) امتداد می یابد. در داخل این دره حدودا ۲۸ قریه وجود دارد که اسامی  قریه ها در بخش هر دنگ معرفی میشود.

در داخل این دره سه دنگ از شش دنگ علودانی قرار دارد.

۱ ـ دنگ چاچه:

این دنگ شامل قریه‌های شغنه یا شاغنه، میانه، سرپامی، قول بچه، فیضی، قلعه آخوند، شیر بیگ( سرسنگ) قریه‌های هوته، سر شملتو، چپری در قسمت بالای دره شملتو قرار دارند. اسامی محل های این ساحه  از قدامت تاریخی برخوردار است مانند شغنه و بینی شارا. وجه تسمیه این دنگ دقیقا مشخص نیست که به کدام دلیل نام این دنگ چاچه است.

۲ ـ دنگ چهار قلعه: این دنگ در قسمت وسط دره سوخته علاءالدینی قرار دارد. شامل قریه‌های سیاقول سرقول، لاغری، فاضل، نوده، گدولا، قلعه باقی، ده عباس، کهنه ده، قریه میرزا خان، بکسری و آب پران می‌باشد. وجه تسمیه چهار قلعه: به اساس داستان های قدیمی که موسفیدان قصه می کردند. در گذشته درین منطقه چهار قلعه بوده قریه کهنه ده میرزاخان، یک ده در نزدیکی های قریه نوده، که بدل آن قریه فعلی نوده است.  یک ده پایین تر از سنگ سفید و یک ده بین بکسری و قلعه غلام. فعلا ازین چهارده فقط آثار کهنه ده باقی مانده است. در داخل کهنه ده سمت شرق آن خانه مهتر عبدالله با نقوش گچ کاری و زیبا موقعیت داشت. متاسفانه درین اواخر به ویرانه تبدیل گردیده است. درین ساحه آبادی های قدیمی که فعلا به ویرانه تبدیل شده و یا تنها اسمی از آن باقی مانده است نیز وجود دارد مانند قلعه غلام، چنبر فقیرک مقابل قریه پازول.

بزرگترین و قدیمی ترین قبرستان این مردم بنام قل گیندوک  نیز درین ساحه موقعیت دارد.

بد نیست که یک افسانه از قول محترم جلال اوحدی یکی از محققین تاریخ که از کمرک جاغوری میباشد، نقل شود. ایشان می گوید که بین مردم کمرک یک داستان صحبت می شود که قسمت های از کمرک مربوط قوم علودانی بوده است. در یکی از روز های سرد زمستان یک سیدی می آید و از شدت سرما رنج می برد. از مرد محل می خواهند که ایشان را کمک شوند و در یک جای گرم جایگزین شوند. مردم بی اعتنایی می کنند و کمک نمی شوند. سید تکه های یخ را می سوزاند و بعد این مردم ( علودانی ها ) را بد دعا می کنند و مردم علودانی بتدریج از منطقه متواری میشود. فعلا نام آن محل بنام شفای زول یاد میشود. منطقه ای به نام  زول در حدود یک ساعت راه فاصله از محل شفای زول به سمت بالای کمرک نیز می باشد.

معنی زول در فرهنگ دهخدا: زول زده، صمغی است که آن را به عربی کتیرا گویند.( برهان ) (آنندراج). صمغی است که آنرا کتیره گویند. ظاهرا زول درختی است که از آن کتیره حاصل میشود و ژده به معنی صمغ است ( فرهنگ رشیدی)

زول در گویش بختیاری نام نوعی خار که از پودر ریشه آن برای شستشو استفاده میشود.

۳ ـ دنگ سوخته:

شامل قریه های ده جانبیگ، ده طهماس، غارا، گدول ملا ملیک، قلعه نو، قول مهدی، ده سکندر، ده افغان( دیوغونو)، خوش احمد و کاریز کُجی می باشند.

قدیمی ترین قریه این محدوده قریه غارا، ده طهماس و ده جانبیگ  است.  چندین قریه درین ساحه قبلا وجود داشته است که  فعلا فقط نامی از آنها در ذهن ها باقی مانده است مانند:

 قریه گدول پایین تر از قریه لاغری پیتاب که براساس گفته های محاسن سفیدان این قریه متعلق به قوم میرزا خان بوده است و جوی آن هم اکنون هم بنام جوی گدول یاد میشود.

 قریه ده صفر:  که پایینتر از قاش دلگ موقعیت داشته است. از مالکان آن هیچ معلوماتی در دست نیست.

قریه ده جومد:   این قریه آن طرف پل جلگه ده طهماس موقعیت دارد و تا این اواخر پاسنگ و دیوار های آن موجود بود، فعلا به زمین های  کشاورزی تبدیل  شده است. بنا به روایت محترم آقای عبدالله  نعیمی که درین باره تحقیق نموده است، ساکنان اصلی آنرا تول غلام می‌داند.

قریه های قدیمی که فقط آثار شان شان باقیمانده:

قریه کهنه ده جانبیگ.

قرییه ده طهماس و شیونه قلعه آن

قریه کهنه ده افغان. وجه تسمیه این قریه مشخص نیست که به نام یک شخص مسمی است و یا به قوم افغان. بر اساس روایت های معتبر تاریخی، ساکنین قدیمی این محدوده در گذشته افغان( پشتون)  نبوده است.

قریه ده صفر.

قریه کهنه شیونه سیا قول.

قریه و برج اسپی ده.

 

ب ـ دره شملتو:

دره شملتو از سمت غرب بسوی شرق  از قریه سر شملتو  تا قریه ناورجوی دایمیرداد امتداد می یابد. زمین زراعتی کمتری دارد. حدودا ۱۶ قریه دارد. اسامی قریه ها در بخش هردنگ معرفی میشود. این دره به دو دنگ تقسیم بندی میشود.

۱ ـ دنگ خان غوله:

دنگ خان غوله که  در قسمت وسط دره شملتو قرار دارد و شامل قریه‌های گرگی، کزک، قلعهٔ خالو،      قلعه لنگر، سیاه ریگ، جو قول، قول جوقول،  باریک قول و لاغری می‌باشد.

توضیح: قریه لاغری از نظر موقعیت جغرافیایی در دنگ سوخته قرار دارد. لاغری گیرو به لحاظ طایفه ای مربوط دنگ غوله است،  ازین لحاظ مربوط  دنگ غوله می باشد.

نام دیگر قریه لاغری باغگ است و کوچی ها تا هنوز بنام باغگ و باغگی یاد می کنند. لاغری به دو قریه بنام های لاغری گیرو و لاغری پیتاب تقسیم میشود. اغلب ساکنین لاغری گیرو از  تول سید محمد مربوط دنگ خان غوله است و اغلب ساکنین لاغری پیتاب  از قوم لاغری است.

لاغری ها یکی از اقوام مستقل هزاره است. قدامت قلعه  کهنه لاغری گیرو بیشتر از قدامت قلعه لاغری پیتاب است ولی  نام قریه به نام لاغری مسمی گردیده است.

۲ ـ دنگ ده خروار: دنگ ده خروار در قسمت پایین دره شملتو قرار دارد، شامل قریه‌های دهن ولی( دان یولی) ، بالای ولی( بال یولی) ، تای بوم، قرغه،  شینیه، باریک ، دهن سای و گدول می‌باشد.

 ج ـ  ناور: 

این بخش ناور به عنوان یک دنگ شناخته میشود و در مرکز و جنوب دشت ناور موقعیت دارد. شامل قریه های زیر اند: گردن، دیوال، توکریک، سورمه، حصارک، قاش خال بیگ، شیری، توچی، دره آبدره ( سرآبدره، کهنه قلعه، گدول حیدرعلی، ده رضا) وارکلاخ( کاریز، سر نه قلعه، سنگ قلعه، میانه، گیرو، آغودی، ساقی، درویش علی، چونی، چراغ سنگ، سنگ چپچی، بالا گردن،  خواجه غرمبو( خواجه غریبان) ، باوری ها، پام قاش، قربان مرده( قوم محمد خواجه) می باشد.

وجه تسمیه نام علودانی:

وجه تسمیه علودانی بطور دقیق معلوم نیست که وجه جغرافیایی دارد یا وجه تباری، به این مفهوم که نام این منطقه از الودانی ( آتشکده) یا علاوالدینی که نام شخص (بویژه علاوالدین جهانسوز غوری ) است گرفته شده باشد. در گویش محلی نام این مردم به شکل الودینی و الودانی تلفظ میشود اما در کتب و منابع تاریخی، اسناد و مکاتبات دولتی در گذشته به شکل های علودانی، الودانی، الودنی، الودینی، علاودینی و علاوالدینی ( ۲ ) ثبت شده است. از جمله هزاره های شاخه علاودینی چهاردهی کابل بنام علاودینی ثبت است و در کتاب حیات افغان چنین نگاشته شده است: ( چنانچه در بالا ذکر شد قوم هزاره تحت كنترل سلطان و سردار بوده ولي كل قوم هزاره اینطور نبوده. بعضي هاي شان نداشته و آنها مثل افغانهاي دیگر خودسر بوده مخصوصن یک قوم بزرگ بنام گَوِي كه در كوه هاي هندوكش زندگي مي كردند. اينها زير كنترول هيچ سردار يا سلطاني نبوده. او هزاره هاي كه در علاقه هاي غير كوهستاني مثلا مقور (مقر)، قره باغ و غيره طرف غرب غزني و هم چنين علاقه چهاردهي كابل بوده اند از شاخه هزاره هاي علاوديني هستند كه رسم و رواج شان  نزديك به تاجیک ها هستند. آقای الفنستن نفوس قوم هزار تقريبا ٣٥٠ هزار نفر نوشته شده اما مطابق تحقيقات الاميري و روايات مختلف چنين معلوم ميشود كه تعداد نفوس اين قوم كمتر از ده لك نفر بوده نميتواند. اين قوم در يك سرزمين پهناور با آب و هواي بسيار خوب ساكن بوده كه مردم اين سرزمين به  مرض چيچك مبتلا نمي شوند.). (  ۳ )

 اینکه علودانی/ علاوالدینی های غزنی با علاوالدینی های کابل از ریشه ای واحد تباری باشند، نیازمند تحقیق و بررسی بیشتر  است.

(در کتاب سرزمین و رجال هزاره جات که توسط حسین نایل تالیف گردیده است. درباره علودانی و وجه تسمیه آن چنین آمده است:

( از دره های متعدد جغتو، هشت دره آن عمده و مشهور است که در میان هر کدام آن قریه های متعدد وجود دارد. این هشت دره عبارت از دره قیاق، دره جرمتو، دره سراب، دره علودینی( علاءالدینی)، دره قریه یوسف، دره گلبوری، دره ککرک و دره تورگن( ترکان) می باشند.

دره علاءالدینی یا علودینی در قسمت جنوب شرق ناور واقع شده و به طرف جغتوی وردک امتداد یافته است و طول آن از جنوب به شمال در حدود ۱۴ کیلومتر میباشد.
 احتمال می‌رود، نام این دره مأخوذ از نام سلطان علاءالدین حسین جهانسوز باشد که از غور بر غزنه حمله آورد و قدرت افسانوی غزنویها را درهم پیچید و غزنه را به آتش کشید. گویا ساکنین ناحیه ای که امروز ( علودینی) گفته می شود از بی‌عدالتی های بهرام شاه سخت ناراضی بوده اند و از سقوط او بدست علاءالدین حسین که خود اهل غور و با غرجستانیها از هر جهت در پیوند بود، بیشتر از دیگران خوشنود گردیده و رضایت نشان داده بودند. این خوشنودی سبب گردید که مردم ایشان را منسوب به علاءالدین بدانند و علاءالدینی بگویند تا این که موضع بود و باش آنها به ( علودینی) شهرت پیدا کرد. اگر توجیه یا توجیهات دیگر درین باره وجود داشته باشد( که شاید داشته باشد) عجالتا معلوماتی از آن در دست نگارنده وجود ندارد.)
 ( ۴ )

 نظری می اندازیم به این بخش  از نوشته محترم نایل صاحب که وجه تسمیه علودانی را ذکر نموده است:

تا کنون کدام آثار و مدارک تاریخی که نشان دهند، ساکنین کنونی که بنام علودانی/ علاوالدینی یاد میشود، در زمان غزنویان و سقوط شان بدست علاوالدین جهانسوز ساکن این منطقه بوده باشند، در دست نیست. اگر هم ساکن بوده باشد، قطعا نام و نشانی داشته است پس نام شان چی بوده ؟ هویت تباری شان چی بوده ؟ و…. که به اثر سقوط غزنویان و تسلط علاوالدین جهانسوز به اثر رضایت مردم، نام قبلی شان به نام علاوالدینی تبدیل  شده است.

نگاهی کوتاه به هویت تباری قوم علودانی/ علاءالدینی

 علودانی یا علاوالدینی یکی از اقوام مستقل هزاره ها است که در ولسوالی ناور( دره های سوخته، شملتو، ناور) ولسوالی های مقر، قره باغ، جغتو و خواجه میری ولایت غزنی، ولایات های کابل، لوگر، میدان وردک، بامیان، دایکندی، بغلان، بلخ، سمنگان، هرات و….  از دیر زمان به اینسو زندگی میکنند.

متاسفانه تاکنون روی هویت تباری و ریشه تاریخی قوم  علودانی کدام کار تحقیقی و پژوهشی صورت نگرفته است تا در پرتو آن ریشه های تاریخی این کتله بزرگ قومی روشن میشد. مورخین محترم معاصر هزاره هم درین باره کدام تحقیقی را انجام نداده اند لذا ایجاب میکند که محققین، آگاهان و دانش پژوهان خود این طایفه در زمینه تلاش ورزیده تا ریشه های تاریخی خویش را روشن سازند.  آنچه مبرهن و واضح است تاکنون این کتله ای بزرگی قومی تحت عنوان علودانی/ علاوالدینی زیر چتر کدام دای از هزاره ها قرار نداشته و مستقل است. علودانی/ علاوالدین های سایر ولایت به جز علاوالدینی های چهاردهی کابل، از غزنی به سایر نقاط پراکنده شده اند.

درباره ریشه تاریخی این قوم چند روایت وجود دارد:

 

روایت اول:

علاوالدینی ها بازماندگان غوری ها و اولاده ای علاوالدین جهانسوز میباشند.

 

اصل روایت چنین است: ( آغودی و ننگیه فرزندان علاوالدین جهانسوز اند که بعد از فتح غزنی توسط علاوالدین جهانسوز در غزنی رحل اقامت می گزینند.  سرانجام درین شهر فوت نموده، در محله کشک غزنی دفن می شوند. همین دو مقبره که در دو طرف دریا، در کشک غزنی به شکل زیارتگاه کوچک موجود است، متعلق به همین دو شخص ( آغودی و ننگیه) می باشند. بعد از شکست غوریها اولاده های اینها از مرکز غزنی به موقعیت کنونی علودانی جابجا میشوند و تا امروز در اینجا زندگی میکنند. لذا علاءالدینی ها از سلسله و دودمان غوری ها است.)

  متاسفانه تا هنوز درین مورد غیر از همین روایت  شفاهی که پیشینگی بیش از چند دهه را هم ندارد، کدام سند و مدرک دیده نشده است که  تایید نماید این مقبره ها متعلق به آغودی و ننگیه می باشند. اثبات این روایت هم مشکل به نظر میرسد زیرا این ادعا بر مبنای شواهد و  مستندات تاریخی استوار نیست. 

از جانب دیگر در سرزمین کنونی ( دره سوخته، شملتو و ناور) که فعلا مسکن علودانی ها است، هیچ آثار و شواهدی که نشانگر سکونت ساکنین فعلی این بخش از گذشته های دور و از زمان غوری ها تا کنون باشد،دیده نمیشود. لازم است که محققین محترم این موضوع را بیشتر تحقیق نمایند.

 

روایت دوم : علاوالدین ها مهمند اند.

 

داستان که علودانی / علاءالدینی ها از نظر تباری به مردم مهمند وصل میشوند، به شکل ضعیف سینه به سینه نقل شده است و توسط موسفیدان روایت میشد.

 همچنین این روایت در کتاب هزاره وهزارستان  نیز ذکر گردیده است:

( از جمله جاهایی که در فوق نام گرفته شده و قبلا تذکر نیافته چهار قلعه در سوخته است. ولی  دفه دار محمد خان ( دفه دار محمد اکبر خان)  که در نوامبر سال ۱۸۸۷ میلادی ( حوالی ماه عقرب ۱۲۶۶ هجری شمسی ) از آنجا گذشت، اظهار میدارد که مردم آن غلزایی هستند. مومند قسمتی از دره شملتو است.) (  ۵ )

 

یادداشت: و درین اثنا( سال ۱۳۰۰ ه ق برابر با ۱۲۶۱ خورشیدی و ۱۸۸۲ میلادی)  غلام محمد خان هزاره که حاضر اردوی معلی( در شینواری)  بود بدرود جهان کرده از حضور اقدس منصب صد سواری او به غلام حیدرخان پسرش مرحمت شده محمد اکبر خان پسر دیگرش با محمد نبی خان برادرزاده اش در سلک پیشخدمتان اختصاص یافت. ( ۶ )

( دفه دار محمد اکبر خان بن غلام محمد خان بن رجب علی خان جوی آیین در سال ۱۳۰۷ هجری قمری  برابر ۱۲۶۸ خورشیدی و ۱۸۸۹ میلادی توسط حبیب الله در زمان عبدالرحمن رتبه کرنیلی دریافت می نماید. ( ۷ )

 و بعدا تا به رتبه برگیدی هم ارتقا می یابد. به احتمال قوی که قریه ده اکبر واقع در رشیدان ولسوالی جغتو محل سکونت ایشان بوده و  قریه بنامش مسمی گردیده باشد.)

 

در داستان های سینه به سینه و متن که از قول دفه دار محمد اکبر نقل میشود، منظور از مهمند بیان نشده است.  آیا منظور از مهمند شخص است یا قوم مهمند که در ننگرهار سکونت دارد یا کدام طایفه ای دیگری بنام مهمند بوده است.  در ولسوالی جغتوی غزنی بین دره جرمتو و دره قیاق کوتلی بنام مهمند است. علی الظاهر وجه تسمیه این کوتل کدام ارتباطی به قوم مهمند ساکن جلال آبا ندارد، الله اعلم. بهر صورت مردم علاوالدینی غلزایی نبوده بلکه غلزایی ها سرزمین اصلی بخشی از علودانی/ علاوالدینی ها را در اندر غصب کرده اند. این بخش علودانی ها از اندر به منطقه جغتو که قبلا به نام جغتوی شمالی و فعلا به عنوان جغتوی وردک یاد میشود، کوچانیده شده است. دلیل این ادعا نقل سینه به سینه است که میگوید: جایگاه و مکان اصلی خان غوله در محل جرکنه اندر بوده و هم اکنون قریه ای بزرگ بنام غوله در اندر موجود است] ( ۸ )

یک نکته ای دیگر شایان ذکر است که تعداد بسیار محدود و کوچکی به تعداد چند خانه در علودانی بنام طایفه توخی یاد میشود نه کل ساکنین دره سوخته. این هم محرز نیست که توخی های علودانی با توخی های غلزایی از یک ریشه اند یا  تشابه اسمی اند.

درباره مومند یا مهمند بودن علاءالدینی ها( قسمتی از دره شملتو ) باید گفت که در دره شملتو دو دنگ بنام خان غوله و ده خروار زندگی می نمایند و هر دو دنگ زیر مجموعه آغودی میباشد.

علامه فیض محمد کاتب درباره قوم مهمند چنین نگاشته است:

فرقه مهمند:
 این فرقه به دو حصه بر ( بالا) و کوز ( پایان) و حصه کوز در میدان پیشاور مقیم و پانزده هزار خانه، و تابع انگلیس، و در رسم و رواج مخالف بر مهمند است. و بر مهمند در درجات سلسله کوه از مغرب کوه موطن فرقه اتمان خیل تا نهر کابل و دره خیبر و نهر کاشغر، که دریای کنر و کامه و گوشه باشد و موضع پندیالی ساکن، و دوازده هزار و پانصد خانه‌ و دارایی سی و هفت هزار و پنجصد مرد نبرد و معروف به افاغنه سرحد آزاد اند که عبدالرحمان خان قبول تعین خط فاصل سرحد و تحدید حدود را با انگلیس مشروط به آزاد بودن اقوام و قبایل سکنه جبال سرحد کرده و قرار داده بود که حکومت افغانستان و انگلیس با ایشان مداخلت نکنند. رئیس این فرقه اولاد سعادت خان سکنه لعل پور بوده، اکثریت مردم این فرقه به زراعت و بعضی به رهزنی و سرقت و برخی بفروش مروحه( باد بزن) و بوریا و نعلین که از گیاهی موسوم به( مزر ) می‌سازند. تحصیل لوازم معاشیه خود را نموده رهنورد عدم اطاعت انگلیس اند و همواره با آن دولت روز نبرد سارقانه بسر می برند و از جمله دو قبیله پیشه رمه داری دارند و در بهار و تابستان به هزاره جات روز ییلامیشی بسر برده و در زمستان به موطن خود شده، به مکاری و غیره مواظب و مشغول می شوند. و اکنون محمد نادرخان از عدم پول، خود را از تهیه اسباب و ادوات سلطنت عاجز دیده، شرط آزادی قبایل سرحد را از میان برداشته، اختیار مداخلت و تصرف آن را به دولت انگلیس وا گذاشته، شانزده میلیان پول نقد مخفیانه از آن دولت، با هفت هزار میل تفنگ و به قدر ضرورت فشنگ اخذ و درین موضوع هم او و هم دولت انگلیس خبط کرده، افغانستان را با عدم تامین داخله و شورش قبایل متمرده، جولانگاه نبرد روس با انگلیس قرار دادند. و امید که در پیش آمد محاربه ایران مالک حق طلق خود شود.)
( ۹ )

از تاریخ قوم مهمند که درین  کتاب معتبر تاریخی ذکر گردیده هیچ نشانه و علامت که قوم علودانی / علاوالدینی غزنی را به قوم مهمند وصل نمایند، دیده نمیشود.

روایت سوم: درین اواخر فرضیه ای مبنی به اینکه طایفه ای در بهمیی کهکیلویه و بویراحمد ایران بنام علاوالدین می باشد و اصالتا لر تبار اند. گفته می شد که احتمالا با علاوالدین های که در افغانستان اند از یک ریشه تباری باشند، ممکن در دوران نادرشاه افشار ازین مناطق به قندهار انتقال داده شده باشد.

آقای مقدم کتابی تحت عنوان ایل علاوالدینی ها در ایران، درباره علاوالدینی های بهمیی و کهکیلویه و بویراحمد نوشته و شجره نامه ای این طایفه را نیز ترتیب نموده است. بر اساس محتویات کتاب و شجره نامه، هیچ نشانه ای که علاوالدینی های غزنی با آنها از نظر تباری هم ریشه باشند، دیده نمیشود فقط تشابه اسمی این شک را بوجود آورده است.

احتمال چهارم:

این امکان وجود دارد که وجه تسمیه علودانی یا الودانی جغرافیایی باشد نه نام تباری. چنانچه در مناطق هزارستان مناطقی زیادی را بنام الودال داریم. مانند الودال ولسوالی شارستان، الودال ولسوالی جاغوری، الودال دایمیرداد و…. . دال در لغت نامه دهخدا به معنی حاکی و عقاب است. معنی پسوند دان و دانی در لغت نامه دهخدا:  دانی ( پسوند) دان به معنی محل و جا است. مانند قلمدانی، جای نگهداری قلم. پس علودانی به معنی محل آتش و یا آتشکده است.

اینکه ساکنین کنونی علودانی دارایی ریشه واحد تباری باشند، نیازمند تحقیق و بررسی بیشتر اند. این احتمال وجود دارد، مجموعه ای که بنام علودانی یاد میشود ممکن مانند سایر کتله های قومی، ترکیبی باشند، یعنی  طوایف مختلف با ریشه های گوناگون تباری، در مرور زمان به اثر تحولات، حوادث طبیعی، رخداد های جنگی، کوچ های اجباری و جابجایی ها در مناطق پیرامون، درین محدوده جغرافیایی به تدریج گرد هم آمده و ساکن شده باشند و با گذشت زمان به حیث یک کتله ای جغرافیایی عرض اندام نموده و همه زیر یک چتر و عنوان جغرافیایی بنام علودانی قرار گرفته باشند. چنانچه عنوان اکثر مناطق پیرامون این ساحه جغرافیایی است نه تباری مانند: جغتو، جرمتو، جلگه قره صوب، سرآب، ناور، خوات، قرناله، قره باغ و…  چنین دسته بندی ها در هر محدوده جغرافیایی معمول است.

 از نظر اتنیکی هم تفاوتی بین طوایف علودانی دیده میشود. از جانب دیگر  اسامی طوایفی در بین علودانی ها وجود دارد که همان اسامی در شجره بندی طوایف مناطق همجوار و پیرامون نیز دیده میشود. همین همنامی ها این ظن را تقویه میکند که اینها ممکن از همان طایفه بوده که به اثر جنگ، مشکلات اقتصادی، اختلافات درونی، حوادث طبیعی و … جابجایی ها صورت گرفته و  بتدریج درین ساحه آمده باشند. در گذشته معمول بود، اکثر جابجایی ها به شکل کتله ای صورت می گرفت و در هر جا ساکن میشدند  همان نام اولیه را با خود حمل می کردند.

ساختار طایفه ای علودانی:  علودانی از نظر ترکیب و ساختار طایفه ای بدو بخش تقسیم می شود.

۱ ـ آغودی.

۲ ـ ننگیه

هر یکی ازین دو بخش متشکل از طوایف های کوچک اند. در ادامه ای این بحث هر کدام شان بطور جداگانه به معرفی گرفته خواهد شد. قبل از ورود به بحث ترکیب و ساختار طایفه ای لازم است مکثی در زمینه تغییرات عناوین و اسامی  طوایف و دسته و مناطق نیز داشته باشیم:

 نکته ای بسیار مهم :

چه بسا نام‌ های اصیل و دیرپای سرزمین‌ما، همچون نگینی که گرد و غبار بر آن نشسته، در گذر زمان و تحت تأثیر اغراض گوناگون، رنگ باخته و جای خود را به واژگانی دیگر داده‌ اند. این تغییر اسامی، که ریشه در زبان‌ها و فرهنگ‌های کهن این خاک دارد، خواه ترکی و مغولی باشد، خواه سغدی و اوستایی، یا حتی ترکمنی و سانسکریتی و…. نه تنها پیوند ما را با گذشته‌ای دوردست و پربار می‌گسلد، بلکه همچون سدی در برابر کاوش‌های محققان و پژوهشگران، راهی ناهموار می‌گشاید.

تصور بفرمایید، نام‌های باستانی و قدیمی مناطقی چون ارگون و کتواز، چگونه به پکتیکا بدل گشته و یا شاقلان با آن قدمت دیرین، چگونه به پشتون زرغون تغییر یافته است. سبزوار یا اسفزار اینک شیندند خوانده می‌شود، قره‌تیپه به تورغندی تغییر نام داده است. یا خواجه میری به خواجه عمری تبدیل می گردد. ( ۱۰ )  این دگرگونی‌ها، نه یک اتفاق ساده، بلکه دقیق و آگاهانه صورت گرفته است.

در این میان، خطه ای هزارستان هم ازین تغیرات بی نصیب نمانده، به دست عالمان و کارگزاران دولتی، دو چندان هم شده است. حال آنکه، جوهر یک روایت تاریخی ناب، آن است که حقیقت را آنگونه که بوده، بازگو کند، نه آنگونه که میل و خواست ما حکم می‌کند. چه خردمندانه است که بر اساس سلایق شخصی و یا عدم شناخت از معنای واژگان کهن، بی‌ آنکه سندی معتبر و دلیلی استوار در دست داشته باشیم، نام‌های اشخاص، محلات و یا عناوین تاریخی را دگرگون نسازیم. اصول اصلی تاریخ‌نگاری حکم می‌کند که هر نام و نشان تاریخی، به همان صورت اصیل و دست‌نخورده ثبت و بیان گردد، و از هرگونه دخل و تصرف نابجا پرهیز شود. این تغییرات بی‌رویه، نه تنها مسیر پژوهش‌های آینده را مسدود و یا به بیراهه می‌کشاند، بلکه محققان را از دستیابی به حقیقت باز داشته و چه بسا به نتایج نادرستی رهنمون می‌سازد.

در پهنه علودانی/ علاوالدینی، میراثی از اسامی طوایف، همچون آغودی، ننگیه، غوله، چاچه، دارو، خاچی، داتی، گوشه، قولو  و… نام‌ مکان‌ها، مانند شملتو، شاغنه یا شغنه، کزگ، توکریک، اوکک، خودی، قل گیندوک، زول، بوم، شینیه، ارداد، بکسری، برغول، لادو و… – از نیاکان ما به یادگار مانده است. این اسامی که نه فارسی‌اند و نه عربی، به گمان قوی، ریشه در اعماق تاریخ این سرزمین دارند و چه بسا کلید فهم فرهنگ‌ها و زبان‌های دیرین باشند.

اگر ما معنای این واژگان را نمی‌دانیم، هرگز نباید به خود اجازه دهیم که آن‌ها را دستکاری کرده و به زبان‌های دیگر تغییر دهیم. چه ضرورتی دارد که عنوان آغودی را به آغا محمد، ننگیه را به نیک محمد، غوله را به غلام علی و زول را به فاضل بدل سازیم؟ شایسته‌تر آن است که این اسامی را به همان شکل نخستین حفظ کنیم، تا محققان تاریخ بتوانند بر روی آن‌ها تحقیق و پژوهش نمایند.

ما در برابر این میراث‌های تاریخی و فرهنگی مسئولیم و وظیفه داریم آن‌ها را با همان شکل و شمایل اصلی حفظ کنیم. همچنین، وارثان این فرهنگ غنی نباید اجازه دهند که میراث ارزشمندشان دستخوش تغییر و تحریف گردد.

آری!  آغودی، آغودی است، نه غلام علی؛ ننگیه، ننگیه است، نه نیک محمد؛ غوله، غوله است، نه غلام علی. در میان اسامی طوایف علودانی/علاوالدینی، همچون چاچه، آغودی، خان غوله، خاچی، قولو، دارو  و… که از منظر واژه‌شناسی شایسته تأمل و دقت فراوان‌اند، عنوان «آغودی» از برجستگی خاصی برخوردار است. گویی این نام، قدمتی بس دیرین دارد و پژوهش در باب آن، به دلیل نبود منابع مکتوب و یا روایات شفاهی مستند، دشواری‌های فراوانی را به همراه دارد. با این حال، امید است که با تلاش و پیگیری مستمر، بتوان روزی پرده از راز و رمز وجه تسمیه «آغودی» برداشت و گامی هرچند کوچک در راه شناخت هویت تاریخی خویش برداشت. در مبحث آغودی و غوله درین مورد کمی بحث شده است.

مناظر زیبای سیاحتی و زیارتی.

میریحیی.

زیارت میر یحیی در اخر دره سوخته بین قریه های ده طهماس، غارا، قلعه نو و نو قلعه واقع شده است. تاکنون حداقل من از زندگینامه ایشان اطلاع ندارم که ایشان کیست؟ از کجا در کدام تاریخ آمده است؟  آنچه مسلم است این است که به عنوان یک زیارتگاه از قدیم تا کنون وجود داشته است. حدس بر این است که قدمت آن بیشتر از حضور ساکنان فعلی است. ممکن یکی از دلایل که ایشان ناشناخته مانده همین باشد. پیرامون این مقبره چندین هکتار زمین با درختان پنجه چنار که خود رو هم است پوشیده شده است. . قبرستان مردم سوخته نیز در زیر همین درختان است. هیچکس ازین درختان نمی توانند استفاده شخصی کنند، باور مردم این است هر کس که تاکنون اقدام به قطع درختان کرده، فرزندان آن دیوانه شده است. گاهی قریه های همجوار برای ساختن پل ازین درختان استفاده میکنند. اگر بخواهند که کدام درخت را برای پل قطع نمایند، بعد از دادن نذر به پای درخت اقدام به قطع آن میکنند. فقط از برگ خشک شده  آن اهالی  غارا می توانند استفاده نمایند. این درختان به سرسبزی و زیبایی منطقه افزوده است.

 

سید حسن  زیکویک:

شهید سید محمد حسن اصغری از سادات محترم سبز درخت کجاب بهسود، مشهور به سید زیکویک است.  در ماه ثور ۱۳۶۰ خورشیدی در سر کوه قرخی جانان واقع در منطقه سوخته علاالدینی برابر هجوم ارتش سرخ شوروی، همراه با سایر مجاهدین به دفاع می پردازد.  ایشان مسلکی زکویک بود و با زیکویک خود در برابر حملات جت ها و هلیکوپترهای نیروی های شوروی مردانه به دفاع می پردازد. سر انجام به اثر بمباران شدید جت های روسی بالای سنگر شان به درجه رفیع شهادت نائل آمد. بعدا  مردم در همان جا به خاک سپردند و مشهور به سید زکویک گردید و  امروز به عنوان زیارتگاه است. 

 

آب پران. منطقه ای است دارایی منظره زیبایی که آب از ارتفاع حدودا دو متر از سوراخ کوه که تشکیل یافته از سنگ است خارج میشود. آب آن در تمام فصول سال یکنواخت جریان دارد. مردم محل آن را زیارت  شاه مردان نیز می گویند.

کاکای دانا.

مقبره ایست منتسب به کاکای دانا یا کاکای دیوانه. از بیوگرافی آن معلومات دقیق است. بعضی آن را از جمله اولیای غزنی می پندارند و درباره اش قصه ها و داستان های را روایت می کنند. بعضی کسان دیگر ایشان را از  جمله درویشان یا ملنگهای غزنی میدانند که در قریه قرغه فوت نموده مردم از ترس دولت و متهم نشدن به قتل او را در این مکان دفن کردند. بعدا تبدیل به زیارتگاه بنام کاکای دانا  گردید.

 

پاورقی :

۱ ـ کتاب درسی جغرافیای دوره امان الله خان.

 (  ۲ ) :

       تصویر سند رسید ۱۳۳۰ ( علودانی )

        - صفحه ۱۸۷ کتاب جغرافیایی تاریخی افغانستان- تالیف میرغلام محمد غبار - سال چاپ ۱۳۶۹ - چاپخانه- لیتو تایپ مطبعه دولتی. ( الودنی )

        صفحه ۲۷۶ کتاب تاریخ سیاسی افغانستان - نویسنده - مهدی فرخ - ناشر - احسانی - سال نشر - ۱۳۷۱.  ( علاءالدینی )

        - صفحه ۱۴۰ کتاب تحقیقی در باره هزاره ها و هزارستان ( گزارش کمیسیون سرحدی افغان و انگلیس) در سال‌های ۱۸۷۸ - ۸۹) تالیف پی- جی - میتلند. ترجمه اکرم گیزابی. ( علودانی یا علودینی )

        - مقاله سیزدهم: چرا شاه امان الله از جنگ با بچه سقاو منصرف و از افغانستان خارج شد؟ صفحه ۱۲۵  بیست مقاله در باره شاه امان الله و استقلال افغانستان - نویسنده محمد اعظم سیستانی - محل نشر: پورتال افغان جرمن آنلاین.  زمان نگارش: ۲۰۱۸ - ۲۰۲۱ ( علودانی )

        ـ صفحه ۱۱۶ کتاب تاریخ جرگه های ملی در افغانستان. مولف: عبدالله مهربان. ناشر: جبهه ملی پدر وطن جمهوری دموکراتیک افغانستان. سال نشر: ۱۳۶۱. ( علودانی )

        ـ صفحات ۴۶۵ و ۴۶۶ کتاب حیات افغانی ـ مولف محمد حیات خان ـ چاپ مطبعه کوه نور لاهور ـ تاریخ طبع:  ۲۹ ماه سپتامبر ۱۸۶۵ میلادی. ( علاودینی )

        - صفحات  ۴۷ و ۴۸ کتاب یادداشت هایی درباره سرزمین و رجال هزاره جات - نویسنده - مرحوم استاد حسین  نایل - ناشر- مرکز فرهنگی افغانستان - چاپ اول - بهار ۱۳۷۹. ( علاءالدینی یا علودینی ).

        صفحه ۲۵۶ کتاب شناسنامه افغانستان - نویسنده: بصیر احمد دولت آبادی. ناشر: مولف. - چاپ:  چاپخانه و لیتوگرافی شهید - قم. چاپ:  چاپ اول ۱۳۷۱. ( بصیر احمد نوشته علاءالدینی و نادر خان نوشته  علودانی )

۳ ـ  ـ صفحات ۴۶۵ و ۴۶۶ کتاب حیات افغانی ـ مولف محمد حیات خان ـ چاپ مطبعه کوه نور لاهور ـ تاریخ طبع:  ۲۹ ماه سپتامبر ۱۸۶۵ میلادی. ( علاودینی

۴ ـ - صفحات  ۴۷ و ۴۸ کتاب یادداشت هایی درباره سرزمین و رجال هزاره جات - نویسنده - مرحوم استاد حسین  نایل - ناشر- مرکز فرهنگی افغانستان - چاپ اول - بهار ۱۳۷۹. ( علاءالدینی یا علودینی ).

۵ ـ  صفحه ۱۴۰ کتاب تحقیقی در باره هزاره ها و هزارستان ( گزارش کمیسیون سرحدی افغان و انگلیس) در سال‌های ۱۸۷۸ - ۸۹) تالیف پی- جی - میتلند. ترجمه اکرم گیزابی. ( علودانی یا علودینی

۶ ـ  سراج التواریخ جلد سوم قسمت دوم.

۷ ـ   سراج التواریخ جلد سوم.

۸  ـ  صفحه ۳۴۷ جلد اول کتاب اطلس قریه های افغانستان. حوت ۱۳۵۳..

۹ ـ   صفحات ۷۱ و ۷۲ کتاب نژاد نامه افغان - مولف علامه فیض محمد کاتب - مقدمه و تحشیه از - حاج کاظم یزدانی - ناشر .

 

۱۰ ـ کتاب درسی جغرافیای دوره امان الله خان.

۱۱ ـ کتاب درسی جغرافیای دوره امان الله خان.